مباني رفتار دفاعي ايران در جنگ 8 ساله

مشخصات كتاب

عنوان:مباني رفتار دفاعي ايران در جنگ 8 ساله

نوع مقاله:عمومي

نويسنده:قدرت اللّه قرباني

ناشر:پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس

موضوع:قدرت دفاعي ايران

مقدمه

تهاجم عراق به ايران در سال 1359 كه هشت سال به طول انجاميد، در شرايط خاص سياسي، اجتماعي، نظامي و منطقه اي صورت گرفت. با وقوع انقلاب اسلامي ايران و متلاشي شدن نظام امنيت منطقه اي، خلا قدرت در منطقه آشكار شد و رژيم عراق نيز با استفاده از اين فرصت به تقويت توان نظامي خود پرداخت؛ زيرا، احساس مي كرد كه شرايط لازم براي پذيرش رهبري جهان عرب در عراق و منطقه فراهم آمده است. البته، گرايش قدرت هاي منطقه اي، و جهاني در حمايت از اين كشور و احساس خطر از جانب تحولات ايران اين تصور را دامن مي زد. به عبارت ديگر، مجموعه تحولات دوران انقلاب و بعد از آن در سطوح ملي، منطقه اي و جهاني، عراق را به اين نتيجه رساند كه با حمله به ايران مي تواند به اهداف مورد نظر خود دست يابد. در التهابات سياسي و انقلابي سال 1359، رفتارهاي متفاوتي از ايران مشاهده مي شد و شرايط سياسي، اجتماعي و نظامي خاصي بر آن حكم فرما بود. در اين كشور، بعد از سال ها مبارزه انقلابي با رژيم پهلوي، انقلاب اسلامي بر پايه آموزه هاي ديني و مذهبي با هزينه فراواني به وقوع پيوسته و دگرگوني هاي داخلي و خارجي فراواني را موجب شده و عكس العمل هاي متفاوتي را برانگيخته بود كه ناظران خارجي براساس زمينه هاي ذهني و منافع كشور خود و زاويه نگاهشان، برداشت هاي متفاوت و گاه متضادي از آن داشتند. ملاحظه

اجمالي شرايط سياسي، اجتماعي و نظامي جامعه ايران و عراق و برداشت هاي زمامداران بغداد نشان مي دهد كه عراق براي بهره برداري از شرايط موجود، حمله به ايران را گزينه مناسبي يافته و خود را آماده آن كرده بود، در حالي كه در ايران، به دليل همين تحولات در اركان سياسي و نظامي، نه تنها زمينه براي اقدام نظامي فراهم نبود، بلكه آمادگي دفاعي براي رويارويي با اقدام نظامي خارجي نيز با مشكلات شديدي روبه رو بود. بدين ترتيب، مشاهده مي شود كه رفتار دو كشور تفاوت بسياري با يكديگر داشت.

در اين مقاله، با بيان جنبه هايي از رفتار تهاجمي عراق، مباني رفتاري ايران در مقابل اين كشور بررسي خواهد شد تا مشخص شود كه نحوه رفتار ايران در مقابل تهاجم عراق، بر اساس چه اصول و متأثر از چه متغيرهايي بوده است و اين متغيرها تا چه حد در رفتار دفاعي ايران نقش داشته اند. فرضيه اين تحقيق بر اين پايه استوار است كه مباني رفتاري ايران در طول هشت سال جنگ به ترتيب بر اصول كلي زير استوار بوده است: 1) آموزه هاي ديني؛ 2) آموزه هاي ملي؛ 3) انقلاب اسلامي؛ 4) ماهيت تجاوز عراق؛ و 5) شرايط خاص نظام بين الملل.

آموزه هاي ديني

آموزه هاي ديني ايران شامل تعاليم اسلام در قالب قرآن و احاديث و انديشه هاي متفكران اسلامي و بنيان گذار نظام اسلامي، امام خميني (ره) است. قرآن كريم به عنوان منشور مسلم جوامع اسلامي به مواردي مانند جهاد؛ دفاع و حرب؛ و اهميت دفاع از خود، قوم، كشور و سرزمين بسيار توجه مي كند و مبارزه با دشمن متجاوز را

جهاد اصغر مي نامد؛ جهادي كه بر هر فرد مسلماني واجب و لازم است. در واقع، در نظر قرآن و اسلام، جهاد تلاش و كوشش هر فردي در راه خدا و مبارزه با دشمن مهاجم و به عبارتي دفاع مقدس است كه براي دفع دشمن خارجي و تبليغ دين، مبارزه با دشمنان دين، نجات ستمديدگان، مبارزه با مفسدين و غيره لازم مي باشد.

در اين رابطه، مي توان به آيات زير اشاره كرد :

1) و قاتلو في سبيل الله الذين يقاتلونكم و لا تقتلوا ان الله لا يحب المعتدين(1) (در راه خدا با كساني كه با شما مبارزه مي كنند، نبرد كنيد، ولي هرگز راه ستم را پيش نگيريد كه خداوند ستمگران را دوست ندارد).

2) اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير(2) (به كساني كه با آنان نبرد مي شود اجازه داده شده كارزار كنند؛ زيرا، مورد ستم واقع شده اند و مسلماً خدا به ياري آنها تواناست).

3) و ما لكم لا تقاتلون في سبيل الله والمستضعفين من الرجال و النساء و الوالدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذا القريه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليا و اجعل لنا من لدنك نصيرا(3) (چرا در راه خدا و در راه آن عده از مردان و زنان و كودكاني كه ناتوان و بيچاره اند جهاد نمي كنيد؟ آنان مي گويند پروردگارا ما را از اين شهري كه مردم آن ستمگرند بيرون ببر و از جانب خود براي ما سرپرستي معين كن و از خود ما براي ما ياري قرار بده).

اين آيات و آيات بسيار ديگري بر لزوم دفاع در مقابل تهاجم خارجي،

حفظ حدود، ثغور، و دفاع از جان و مال مسلمانان و در نهايت، دفاع از عقيده در راه خدا تأكيد فراوان كرده و آن را از مهم ترين وظايف تمامي مسلمين دانسته اند.

تأثير اين آيات در جريان جنگ، در نام عمليات ها، شعارهاي جبهه، سخنراني هاي فرماندهان نظامي و سياسي و در تمامي تعابير عمومي آحاد مردم مشهود بود، براي نمونه، به كاربردن آيات نصر من الله و فتح قريب، اذاجاء نصرالله و الفتح، انا فتحنا لك فتحاً مبينا و قاتلوهم حتي لا تكون فتنه نحوه رفتار متأثر از آيات قرآن را نشان مي داده در واقع، اين آيات علت و عظمت پيروزي هاي به دست آمده از عمليات ها، ادامه جنگ، لزوم مقاتله با دشمن و عدم سازش با آن را تبيين و وظايف رزمندگان ايران براي ادامه مبارزه و مواردي شبيه به آن را بيان مي كردند.. هم چنين، تعيين نام عمليات ها مانند والفجر، فتح المبين، بدر، خيبر، مرصاد و غيره كلمات و الگوهاي برگرفته از قرآن بود كه در رفتار نيروهاي ايراني تاثير بسزايي داشت.

افزون بر قرآن، در برخي از احاديث ائمه معصومين و سيره آنان نيز اهميت دفاع از سرزمين خود در مقابل تهاجم خارجي ديده مي شود. براي نمونه، حضرت علي(ع) در اهميت جهاد مي فرمايد: < جهاد دري است از درهاي بهشت كه خدا آن را براي بندگان مخصوص و برگزيده اش گشوده است، جهاد پوشش پرهيزكاري و زره محكم و مقاوم خدايي و سپر قابل اطمينان خداست، كسي كه جهاد را به حالت سرپيچي و اعراض ترك كند خداوند بر او لباس خواري مي پوشاند و زندگي

چنين كسي با گرفتاري ها و سختي ها پوشيده مي شود و به خفت و زبوني و بيچارگي كشانده شده و بر دلش مهر بي خردي و سبكسري زده مي شود و حق از او برگردانده مي شود به خاطر اين كه جهاد را ضايع نموده است و ناگزير به سستي محكوم و از انصاف و عدالت محروم خواهد بود> .(4)

با توجه به سخنان مزبور روشن مي شود كه در لسان ائمه، جهاد و جنگ با دشمن امري ضروري و در عين حال فيض بزرگي است كه غفلت و سرپيچي از آن گناه سختي به شمار مي رود؛ زيرا، سرنوشت جامعه مسلمانان در گرو حفظ حدود و ثغور كشور اسلامي از شر دشمنان است. از همين رو پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: < جنگ و ايستادگي در برابر دشمن مايه مجد و عزت است، جنگ نماييد تا مجد و عزت و آزادي را به اولاد خود به ارث بگذاريد> .(5)

رواج و گسترش احاديث ائمه در گفتار و سخنان مسئولان كشور، فرماندهان نظامي و رزمندگان؛ گسترش ادعيه اي مانند كميل، ندبه، زيارت عاشورا و غيره؛ انتخاب نام عمليات ها از نام معصومين؛ و الگو قرار گرفتن شيوه و سنت ائمه اي چون حضرت علي و امام حسين، به ويژه راه اندازي مراسم مداحي و عزاداري حضرت اباعبدالله، در شكل دهي و تقويت رفتار ديني نيروهاي رزمنده نقش ويژه اي را ايفا مي كرد؛ نقشي كه نتايج بسيار مهمي را نيز به دنبال داشت.

در نظام جمهوري اسلامي، مباني دفاعي كشور بر اساس اصول ديني اسلام تدوين و از جانب امام خميني (ره) بيان شده است. البته، قانون

اساسي هم، بر حفظ استقلال، تماميت ارضي، به ويژه حفظ مرزهاي سياسي و عقيدتي نظام جمهوري اسلامي ايران تأكيد ويژه اي كرده است.(6)

امام خميني (ره) با الهام از تعاليم قرآن و سيره و سنت ائمه اطهار در مقام كسي كه بنيان گذار نظام اسلامي و تبيين كننده نظري آن است، ضمن تفكيك جنگ طاغوتي از جنگ توحيدي، جنگ هاي پيامبران را جنگ هاي توحيدي مي داند كه براي گسترش عدالت و حركت به سوي صراط مستقيم و خداست.(7) هم چنين، جنگ را تنها در شكل جهاد براي خدا و دفاع از كيان مملكت اسلامي مي پذيرد و مي گويد كه قيام تنها بايد براي خدا باشد و تنها قيام و جهاد توحيدي والهي ثمره الهي دارد. امام (ره) با مبناي فكري اسلامي در برخورد با تهاجم عراق به ايران با سخنان و عمل خود چند اقدام مهم را انجام دادند:

1) معرفي جنگ ايران و عراق به عنوان جنگ اسلام و قدرت هاي بزرگ ( شياطين)؛

2) تعبير دفاع مقدس از دفاع ايران در مقابل عراق؛

3) معرفي صدام به عنوان مهره و عامل شياطين؛

4) تلاش براي حفظ انسجام داخلي؛ و

5) ارائه روشنگري هايي براي مردم عراق.

ايشان در بيان اين كه جنگ تحميلي جنگ بين اسلام و دشمنان اسلا م است، مي گويند: < تكليف ما اين است كه از اسلام صيانت كنيم و حفظ كنيم اسلام را، كشته بشويم هم تكليف را عمل كرديم ... شما براي حفظ اسلام داريد مي جنگيد و او براي نابودي اسلام، الان اسلام به تمامه در مقابل كفر واقع شده است. دفاع يك امر واجب است بر همه كس و

به هركس كه هر مقدار قدرت دارد بايد دفاع كند از اسلام> .8 ايشان با تأكيد بر ملت ايران مي فرمايند بر اين ملت است در مقابل جنگي كه بر او تحميل شده است به دفاع برخيزد؛ زيرا دفاع حق مشروع و مسلم اين ملت در مقابل متجاوز است به بيان امام خميني: < به همه مسلمين واجب است كه با او قتال كنند، شما به يك واجب الهي عمل بكنيد... به همين يك واجب كه خدا امر فرموده است به شما و به همه مسلمين كه اگر چنانچه يك طايفه اي از مسلمين به طايفه اي ديگر تجاوز كرد بايد با او مقاتله كنيد> .(9)

امام خميني (ره) از طرف ديگر به معرفي ماهيت حقيقي صدام به عنوان اصلي ترين عامل اين تجاوز اشاره مي كنند و او را ضمن قدرت طلب بودن، مهره استكبار مي دانند كه سرنوشت جامعه اسلامي را به خطر افكنده است. بدين ترتيب، ايشان در صددند، ماهيت صدام را به ملت ايران و عراق و ديگر جهانيان معرفي كنند: < يك حرفي كه با ارتش عراق دارم اين است كه ارتش عراق با كي جنگ مي خواهد بكند؟ طرفدار كي هست و مخالف كي؟ طرفدار صدام است كه اشتراكي است و كافر است ... [صدام] با اسلام اصلاً دشمن است اين ارتش عراق بايد بداند كه اين جنگ، جنگ با اسلام است به هواداري كفر، كه هم خود صدام حسين به حسب حكم شرعي كافر است> .(10) بنابراين، ملاحظه مي شود آموزه ديني ايران كه از اسلام، قرآن و سيره معصومين نشأت گرفته بود و در كلام رهبر نظام اسلامي،

تجلي پيدا مي كرد؛ به منزله يكي از مهم ترين مباني رفتاري ايران در مقابل تهاجم عراق به شمار مي رفت. بيان و رفتار امام خميني (ره) در مقام بالاترين مرجع تصميم گيري در جنگ در قالب گفتمان ديني بود و وي از اين زاويه به موضعگيري و تهييج افكار عمومي مي پرداخت. ايشان سخنان خود را بيشتر خطاب به مسلمانان بيان مي كردند و سخنراني هايشان در بردارنده تعابير و واژه هاي اسلامي بود.

در طول جنگ و فراز و نشيب هاي آن همانند فتح خرمشهر؛ فتح فاو؛ جنگ شهرها؛ بازپس گيري فاو؛ سقوط هواپيماي مسافربري؛ و پايان جنگ و پذيرش قطع نامه 598 نيز، علل و نتايج حوادث و وقايع بر اساس آموزه هاي ديني تعبير و تفسير مي شد. مصداق بارز اين امر را مي توان فتح خرمشهر دانست كه از نظر رهبران نظام، زماني به وقوع پيوست كه رفتار ديني؛ عقلانيت، شجاعت و ابتكار مبارزان ايراني به هم گره خوردند. (11) آن جا كه امام خميني (ره) حادثه اي چون فتح خرمشهر را امري فوق طبيعت و توان طبيعي دانستند.

آموزه هاي ملي

هويت ملي هر كشوري يكي از مهم ترين ابعاد وجودي آن كشور را تشكيل مي دهد كه در قوام و انسجام يك بخش به كليت ساختارهاي آن نقش اساسي دارد. هويت ملي را مي توان مجموعه اي از گرايش ها و نگرش هاي مثبت نسبت به عوامل، عناصر و الگوهاي هويت بخش و يكپارچه كننده در سطح يك كشور به عنوان واحد سياسي دانست.(12) بر اين اساس، هويت ملي به منزله مفهومي مركب و چند ركني در نظر گرفته مي شود كه

در سطح ذهنيت و رفتار هريك از افراد جامعه قابل بررسي و جست وجوست. هويت ملي با اين ويژگي ابعاد و عناصر سازنده ويژه اي دارد كه ابعاد آن بعد اجتماعي، تاريخي، سياسي، فرهنگي، جغرافيايي، ديني و در نهايت، ادبي و عناصر آن فرهنگ و مواريث گذشته، جغرافيا و سرزمين، زبان، دين، ذهنيت تاريخي، نژاد و موارد ديگر را شامل مي شود. هر يك از اين عناصر و ابعاد هويت ملي به نوبه خود در انسجام و قوام ملي هر كشوري نقش دارند.(13)

در بررسي هويت ملي ايران، بر وجود عناصر مزبور با تغييرات كمي تأكيد مي شود، يعني عناصر هويت ايراني شامل، جغرافياي سرزمين ايران، تاريخ گذشته كشور، زبان و ادبيات فارسي، دين اسلام، نظام سياسي، فرهنگ و ميراث گذشته ايراني و قوميت هاي آن و موارد ديگر مورد نظر است كه در طول تاريخ گذشته، برخي از عناصر آن تقويت يا تضعيف شده اند. با وقوع انقلاب اسلامي و تأسيس نظام سياسي جديد، تعريف هويت ملي ايران، تغيير كرد، به طوري كه موقعيت عناصري مانند دين، فرهنگ ديني و نظام سياسي برجسته تر شد و بدين ترتيب، بعد از انقلاب، عنصر دين با قرائت شيعي در تعريف هويت ملي ايراني مهم ترين جايگاه را يافت.

جنگ ايران و عراق كه در سال 1359 با هدف شكست انقلاب اسلامي ايران و ساقط كردن نظام سياسي كشور آغاز گرديد، يكي از مهم ترين تمهيدات بالفعل هويت ملي ايراني شد. به عبارت ديگر، ويژگي حمله عراق به ايران تهديد كردن ابعاد گوناگون هويت ملي ايراني بود. در واقع، هدف اصلي عراق كه ضمن همسايه بودن با ايران، وجوه

مشترك ديني و فرهنگي زيادي نيز با آن دارد، از بين بردن هويت ملي اين كشور بود. الف: جغرافيا

از آن جا كه هدف عراق از حمله به ايران تصرف خوزستان بود، اين استان نفت خيز و جنوبي كشور در خطر جدايي از ايران قرار گرفت. رژيم صدام با تغيير نام خوزستان به عربستان و خرمشهر به محمره در صدد بود ذهنيت لازم را براي جدايي اين استان فراهم آورد.(14) افزون بر آن، درصدد بود اروندرود و مناطق ديگر كشور، حتي در صورت امكان ظرف مدت كوتاهي پايتخت كشور را نيز تصرف كند.

ب: ذهنيت تاريخي

عراق با گسترش انديشه رهبري قادسيه، در صدد يادآوري خاطرات صدر اسلام، يعني تصرف ايران به دست اعراب بود؛ بنابراين، ذهنيت تاريخي هويت ملي را خدشه دار مي كرد و با تأكيد بر عربي بودن خوزستان، مي كوشيد تا اقوام عرب ايران را در مقابل حكومت و قوميت هاي ديگر قرار دهد.(15) ج: دين و ارزش هاي ديني

عراق با گسترش انديشه تسنن و تفكر بعثي در صدد مقابل هم قرار دادن شيعه و سني بود. هم چنين، وانمود مي كرد كه انقلاب ايران انقلابي افراطي و بنيادگرايي اسلامي است كه خواهان تسلط بر جهان اسلام و اجراي احكام ديني طبق خواست رهبران ايران مي باشد.(16) د: نظام سياسي

يكي از اهداف اصلي حمله عراق نابودي نظام سياسي ايران بود؛ زيرا، اين نظام كه در نتيجه انقلاب اسلامي و حاكميت ارزش هاي الهي پديد آمده بود، زمينه هاي تغييرات فرهنگي و مذهبي زيادي را در منطقه باعث شده و موجي از انقلابيگري را پديد آورده بود. در حمله عراق، تهديد ركن مهم هويت ملي،

يعني بعد سياسي آن يكي از تهديدهاي اساسي بود.(17)

بنابراين، ملاحظه مي شود كه با حمله عراق بيشتر عناصر و مؤلفه هاي هويت ملي ايراني مورد تهديد جدي قرار گرفت كه مهم ترين آنها، جغرافيا، دين و ارزش هاي ديني، قوميت ها و نظام سياسي مستقر بود. درباره جغرافيا صراحت تهديد و عملكرد عراقي ها از موارد ديگر بيشتر بود تا آن جا كه صدام در آبان ماه سال 1359 طي مصاحبه اي مي گويد: < ما از تجزيه و انهدام ايران ناراحت نمي شويم و صريحاً اعلام مي داريم در شرايطي كه اين كشور دشمني بورزد هر فرد عراقي و يا شايد هر عربي مايل به تقسيم ايران و خرابي آن خواهد بود> . و طارق عزيز، معاون نخست وزير عراق نيز، اعلام مي كند: < وجود پنج ايران كوچك تر بهتر از وجود يك ايران واحد خواهد بود... ما از شورش ملت هاي ايران پشتيباني خواهيم كرد و همه سعي خود را متوجه تجزيه ايران خواهيم نمود> .(19)

ايران با بررسي تهديد هاي عراق عليه عناصر بنيادين هويت ملي خود كه شامل جغرافيا، ذهنيت تاريخي نظام سياسي و ارزش هاي ديني مي شد، يكي از مباني رفتار خود را، حفظ هويت ملي بر اساس آموزه هاي ملي قرار داد، اين آموزه هاي ملّي به هر ايراني ياد مي دهد كه در برابر تهديد دشمن خارجي عليه هويت ملي و عناصر آن مبارزه و از آنها دفاع كند؛ بنابراين، آموزه مزبور تأثير بسيار زيادي در ايجاد انسجام ملي و دفاع داشت. بدين صورت، قوميت هاي مختلف كرد، ترك، بلوچ، عرب و غيره بدون در نظر گرفتن

نوع قوميت خود، براي دفاع از جغرافيا، حكومت و ارزش هاي ديني كوشيدند و در اين راستا، با يكديگر همكاري كردند. هم چنين، اقليت هاي ديني با احساس تهديد تماميت ارضي كشور بدون توجه به تفاوت اعتقادي به دفاع از كيان مملكت پرداختند و حتي برخي از افراد بي اعتنا به نظام سياسي موجود نيز براي حفظ تماميت كشور خود در دفاع از كشور شركت كردند.

بنابراين، با حمله عراق و در نتيجه تهديد عناصر و ابعاد سياسي، ديني و فرهنگي هويت ملي مبناي رفتاري ايران بر اساس آموزه هاي ملت كه همان دفاع از هويت ملي ايراني است، قرار گرفت كه در عمل، نتايج درخشاني نيز در پي داشت. گسترش فرهنگ هاي قومي و موسيقي هاي حماسي قوميت ها، افزايش مشروعيت سياسي نظام، استحكام ارزش هاي ديني و تقويت آموزه هاي ديني توسط دين و در نهايت، حفظ تماميت ارضي از جمله اين نتايج بود.

انقلاب اسلامي

بين انقلاب اسلامي و جنگ ايران و عراق ارتباط ذاتي و جداناپذيري وجود دارد. از ديدگاه فلسفه علم تاريخ مي توان جنگ هشت ساله را بسط كوتاه مدت تاريخي يا حادثه منتج تاريخي از انقلاب دانست. با نگاه دقيق تر مي توان دريافت كه با وقوع انقلاب اسلامي در ايران، ساختارها و ترتيبات سياسي، امنيتي، اقتصادي و نظامي حاكم بر منطقه خليج فارس در سال 1359 فرو ريخت كه نتيجه آن حذف شاه به عنوان حامي منافع امريكا، تشكيل حكومتي با ايدئولوژي اسلام انقلابي، آگاهي سياسي توده هاي عامه كشورهاي همسايه و تأثيرپذيري شديد آنها و فراهم شدن امكان صدور ايدئولوژي انقلابي به كل منطقه بود كه حاكميت سياسي حكام

همسايه را تهديد مي كرد. از همين رو، مبارزه با انقلاب اسلامي و تأثيرات فرامرزي آن در صدر اهداف عراق و حاميان آن كشور قرار گرفت؛ زيرا، غربي ها وقوع انقلاب اسلامي و تأثيرات ناشي از آن را براي منافعشان، ثبات كشورهاي مرتجع منطقه و اسرائيل تهديدي بزرگ مي دانستند؛(20) بنابراين، مبارزه با انقلاب اسلامي و نابودي ساختار ناشي از آن يكي از اهداف اصلي آنها براي بازگردندان نظم پيش از انقلاب بود.

به همين دليل، انقلاب اسلامي و حفظ آن يكي از مباني رفتاري مهم ايران در مقابل تهاجم عراق محسوب مي شد. به عبارت ديگر، دولتمردان ايران در آن شرايط اين نكته را مي دانستند كه دلايل ديگري مانند توسعه طلبي ارضي، اختلافات ارضي، مسائل اعراب خوزستان و غيره تنها در پرتو هدف اصلي عراق، يعني شكست انقلاب ايران مي توانست توجيه شود تا آن جا كه عراقي ها در توجيه علل آ غاز جنگ بر مفهوم حقوقي پيشگيري اشاره مي كردند. البته، بايد يادآور شد كه هدف آنها از پيشگيري، جلوگيري از تأثيرات انقلاب در كشورشان بود.(21)

وقوع انقلاب اسلامي كه تغييرات گسترده سياسي، اجتماعي و ... را در ساختارهاي جامعه ايجاد كرده بود، موجب اقدامات انقلابي ناشي از ضرورت و ماهيت انقلاب شد. پيش از آغاز جنگ، اين اقدامات تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي براي حفاظت از دستاوردهاي انقلاب، كميته انقلاب اسلامي براي گسترش نظم و امنيت اجتماعي و بسيج مستضعفين براي مشاركت همگاني توده هاي مردمي در حفاظت از دستاوردهاي انقلاب و برقراري امنيت اجتماعي و نهادهاي ديگري مانند، جهادسازندگي، بنياد مسكن، بنياد مستضعفان و ديگر نهادهاي انقلابي را شامل مي شد.

آغاز جنگ نگرش و رفتار انقلابي دولتمردان را دوچندان كرد. اين امر با عزل بني صدر از رياست جمهوري شتاب بيشتري به خود گرفت. نگرش و رفتار مزبور در دوران جنگ توانمندي هاي خود را نشان داد و در حفظ و تثبيت دستاوردهاي انقلاب اسلامي نقش بارزي را ايفا كرد.

در عرصه سياست خارجي و فعاليت هاي بين المللي، هدف اصلي بيشتر به صدور انقلاب اسلامي معطوف بود به ويژه در نخستين سال هاي انقلاب سعي مي شد تا به جاي دولت ها با ملت ها ارتباط برقرار شود.

در عرصه نظامي نيز، رفتار انقلابي تحت تأثير شرايط جنگي قرار گرفت، بدين معني كه درپي عملي شدن تهديدات دشمن خارجي عليه موجوديت نظام اسلامي و شرايط خاص نيروهاي نظامي، نهادهاي انقلابي تازه تأسيس امكان رشد يافتند. اين نهادها مانند سپاه، بسيج و جهاد سازندگي به طور مستقيم درگير جنگ شدند؛ به طوري كه مسئوليت عمده اين جنگ بر عهده آنها گذاشته شد. اين مسئله زماني گسترش يافت كه تلاش ارتش براي دفع حملات عراق نتايج چنداني در پي نداشت. بدين ترتيب، زمينه انجام اقدامات انقلابي يا مديريت انقلابي جنگ فراهم شد كه مي توان عمل در خارج از قالب هاي كلاسيك را از جمله ويژگي هاي آن دانست كه در نتيجه آن، سپاه به منزله نمونه برجسته نهادهاي انقلابي كه چهره و عملكردي نظامي داشت، توانست با به كارگيري فرماندهان جوان و جسور فرماندهي جنگ را بر عهده بگيرد و در عمليات هايي چون بيت المقدس، طريق القدس، فتح المبين، والفجر8 و كربلاي5، به موفقيت هاي چشمگيري دست يابد. نتايج بسيار بزرگ اين عمليات ها، به تغيير

ساختاري و گسترش سازماني اين نهادها از نظر كيفي و كمي منجر شد. كه بيشتر تحت تأثير جنگ و نگاه انقلابي بدان و دفاع از انقلاب و ارزش هاي ناشي از آن بود.

در عرصه ديني، انقلاب به منزله يكي از اصول و ارزش هاي بنيادي جامعه تلقي مي شد كه دفاع از آن همانند دفاع از تمامي اصول ملي و ديني واجب و ضروري بود.

بدين ترتيب، تصميم گيرندگان سياسي و رزمندگان عرصه هاي نبرد از زاويه ارزش هاي انقلاب اسلامي به جنگ نگاه مي كردند و رفتاري مبتني بر تفكرات انقلابي داشتند. آنها جنگ را تبلور اراده مخالفان نظام انقلابي خود مي ديدند كه از جانب صدام به اجرا در آمده بود؛ بنابراين، ضمن يافتن پاسخ و اراده معطوف بدان در آموزه هاي انقلاب اسلامي، در صدد دفاع از ارزش هاي آن برآمدند.

ماهيت تجاوز عراق

كشور عراق در شهريور ماه سال 1359، خاك ايران را از طريق زمين و هوا مورد تجاوز مستقيم خود قرار داد. اين كشور با به كارگيري چندين لشكر پياده و زرهي به استان هاي كرمانشاه، ايلام، كردستان و خوزستان ايران حمله كرد و قسمت هايي از قلمرو ايران شامل شهرهايي چون خرمشهر، مهران، بستان و نفت شهر را به تصرف خود در آورد.

دولت عراق بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، به ويژه در نيمه اول سال 1359، تحركات و تجاوزات متعددي را عليه قلمرو ايران مرتكب شد و در شهريورماه همان سال با هجوم سراسري به خاك ايران تمام قوانين بين المللي را زير پا گذاشت و جنگ هشت ساله را كه مصداق بارز تجاوز نظامي يك كشور به كشور ديگر بود، آغاز

كرد. اهداف عراق از انجام چنين تجاوزي را مي توان به شكل زير خلاصه كرد:

1) شكست انقلاب اسلامي و سقوط نظام سياسي ايران؛

2) تصرف خوزستان و بخش هايي از خاك ايران؛ و

3) تسلط بر اروند رود. عراق براي دستيابي بدين اهداف مجموعه اي از اقدامات سياسي و نظامي را پيش از جنگ، به ويژه در خوزستان انجام داد كه مهم ترين آنها عبارت بودند از:

1) تشكيل و سازماندهي جوانان عرب در راستاي اهداف عراق؛

2) دامن زدن به اختلافات ميان ساكنان عرب و غيرعرب خوزستان؛

3) نفوذ در بيت آيت الله شبير خاقاني و القاي نظرات خود به وي و اطرافيانش؛

4) انجام دادن اقدامات خرابكارانه در مواضع حساس اقتصادي و نظامي خوزستان؛ و

5) ارسال اسلحه براي عشاير عرب خوزستان و مسلح كردن آنها.(22) اما در طول جنگ، ماهيت عملكرد عراق ويژگي هاي خاص خود را داشت كه مهم ترين آنها شامل موارد زير بود:

1) حمله به مناطق غيرنظامي و ايجاد جنگ شهرها؛

2) حمله به كشتي هاي تجاري و آغاز جنگ نفتكش ها؛

3) به كارگيري سلاح هاي شيميايي عليه نيروهاي نظامي و غيرنظامي؛ و

4) حمايت از مخالفان نظام اسلامي. از اين ميان، حملات مكرر عراق به مناطق غيرنظامي و شهرها و روستاهاي ايران با هدف ايجاد جو رواني در ميان مردم عليه حكومت انجام مي شد كه كشته و مجروح شدن انسان هاي بي گناه بسياري و تخريب مناطق مسكوني زيادي را به دنبال داشت.

به كارگيري سلاح هاي شيميايي عليه نظاميان و غيرنظاميان ايراني - و حتي كرد عراقي - نيز نشان دهنده يكي ديگر از ابعاد ماهيت عراق است. اين كشور در سطح وسيعي از سلاح هاي

مزبور در مناطق نظامي و غيرنظامي ايران مانند پيرانشهر، مريوان، سردشت، بانه، آبادان و ديگر شهرها استفاده كرد. وسعت استفاده از اين سلاح ها به حدي بود كه در نهايت، شوراي امنيت را به نشان دادن واكنش واداشت؛ به طوري كه اين شورا با صدور قطع نامه اي آن را محكوم كرد و كارشناسان سازمان ملل نيز بدان لقب جنايت ضدبشري دادند.(23)

آغاز تجاوز و اقدامات گسترده عراق در طول جنگ با حقوق بين المللي و قواعد عرفي مغاير بود. عملكرد اين كشور، به ويژه عدول و ناديده گرفتن قوانين بين المللي و حقوق بشر نشان داد كه رژيم بغداد براي رسيدن به اهداف خود از توسل به هيچ اقدامي فروگذار نيست.

با توجه به ويژگي ها و ماهيت تجاوز عراق، زمامداران و مردم ايران به اين نتيجه رسيده بودند كه ايران با كشوري روبه رو ست كه براي تحقق اهداف نامشروع خود به هر عملي متوسل مي شود، حقوق و قواعد بين المللي را مد نظر قرار نمي دهد. و به اصول اخلاقي و انساني توجه نمي كند. بنابراين، تنها راه مقابله با چنين دشمني مبارزه نظامي در صحنه نبرد و شكست آن بود، يعني در مقابل كشوري چون عراق امكان هيچ گونه مصالحه، سازش و مذاكره وجود نداشت و تنها راه مقابله با آن، انجام عمليات هاي نظامي و كسب موفقيت برتر نظامي در صحنه جنگ بود. مصداق بارز اين امر را مي توان در شرايط زماني پس از فتح خرمشهر مشاهده كرد. در آن زمان، ايران از ميان گزينه هايي موجود، يعني پذيرش درخواست صلح بدون عقب نشيني كامل عراق، ترك مخاصمه بدون اتمام

جنگ، تلاش نظامي براي كسب پيروزي هاي جديد تا تحقق حقوق خود، چاره اي جز پذيرش راه حل سوم نداشت. ايران به دليل ماهيت حكومت عراق و شخص صدام مطمئن نبود كه در صورت پذيرش آتش بس و نه صلح، عراق با تجديد توان نظامي خود دوباره به ايران حمله نكند و حتي در صورت برقراري آتش بس، حاضر به عقب نشيني باشد. در عين حال، پس از فتح خرمشهر، عراق هنوز حدود پنج هزار كيلومتر از خاك ايران را در اشغال خود داشت.(24) مصداق ديگر آن در پايان جنگ پس از پذيرش قطع نامه 598، يعني زماني است كه شرايط داخلي ايران و نظام بين الملل و حتي شرايط خود عراق هم آماده پذيرش قطع نامه و برقراري آتش بس بود كه علي رغم پذيرش قطع نامه از سوي ايران نيروهاي عراق حتي پس از پذيرش قطع نامه از سوي خود دولت عراق، دوباره خاك ايران را به طور همه جانبه با همكاري منافقين هدف حمله قرار دادند كه البته، با دفاع نيروهاي ايراني به عقب رانده شدند.(25) حمله عراق به كويت در سال 1369 نيز نمونه ديگري است كه تمامي تحليل هاي حاميان غربي و شرقي خود را درباره وفاداري بغداد نسبت به آنها نقش بر آب كرد. عراق با استفاده از توان نظامي به كويت كه در زمان جنگ متحدش بود، حمله كرد و بدين ترتيب، در مقابل كشورهاي غربي و ديگر متحدانش، قرار گرفت؛ متحداني كه توان نظامي خود را از آنها دريافت كرده بود و در واقع، در طول جنگ هشت ساله، با همين كمك ها سرپا ايستاد. افزون بر

اينها، جنايت هاي صدام نسبت به مردم عراق دليل روشني بر ماهيت ضدانساني، غيرمشروع و ضد بشري اوست. اين امر نشان مي دهد كه رژيم كنوني عراق به هيچ وجه قابل اعتماد نيست. بنابراين، يكي از مباني رفتاري ايران در طول جنگ به ماهيت عملكرد عراق و بي اعتمادي ناشي از آن معطوف بود، يعني بر اساس اين كه:

1) عراق طبق اصول و قوانين بين المللي و حقوقي متجاوز است؛

2) اين كشور براي تأمين خواسته هاي خود تمام قوانين حقوقي را زير پا مي گذارد؛ و

3) تنها با قدرت مي توان با قدرت عراق مقابله كرد و از تبعات منفي فزون تر آن در امان بود.

از اين رو، مقابله نظامي مناسب ترين راه براي حل معضل و مشكل صدام و حفظ تماميت ارضي و استقلال كشور بود؛ بنابراين، حداكثر توان و امكانات كشور در اين راستا سازماندهي شد.

جايگاه ايران در نظام منطقه اي و بين المللي

وقوع انقلاب اسلامي و تغيير نظام سياسي ايران ساختارهاي امنيتي، سياسي و نظامي منطقه خليج فارس را متحول كرد. پس از انقلاب، ايران حامي منافع امريكا و برخي از كشورهاي منطقه نبود و حتي در مقابل منافع آنها نيز قرار گرفت. اين امر شرايط خاصي را در سطح نظام بين الملل و منطقه براي اين كشور پديد آورد؛ شرايطي كه باعث شد تا ايران نگرش و رفتار خاصي را در مقابله با عراق در پيش گيرد.. در سطح منطقه اي، جايگاه ايران در تعامل با كشورهاي همسايه و كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس و در سطح بين المللي، نگرش و درك اين كشور از سازمان هاي بين المللي، به ويژه شوراي امنيت و كشورهاي قدرتمند جهاني مانند

امريكا، شوروي، فرانسه و انگلستان در عملكردش در جنگ مؤثر بود. الف) جايگاه منطقه اي ايران

بعد از انقلاب، جايگاه منطقه اي ايران بسيار تغيير كرد. با وقوع انقلاب و صدور امواج آن، بيشتر كشورهاي همسايه مانند تركيه، عراق، پاكستان و افغانستان و كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس شامل كويت، عربستان، امارات، قطر، عمان و بحرين احساس نگراني و تهديد كردند. كشورهاي محافظه كار حاشيه خليج فارس حدود هشت ماه پس از آغاز جنگ تحميلي به علت هراس از گسترش انقلاب و تلقين و تبليغ رسانه هاي گروهي غرب درباره خطرات ناشي از آن گرد هم آمدند و شوراي همكاري خليج فارس را تأسيس كردند.(26) تأسيس اين شورا كه در راستاي اهداف امريكا براي حفظ منافع خود در منطقه انجام شد، براي كشورهاي عضو اين امكان را فراهم آورد تا از يك طرف، سياست حمايت خود را از عراق و از طرف ديگر، موضعگيري در مقابل ايران را در قالب هماهنگ تصميمات شورا انجام دهند. در واقع، استراتژي شوراي همكاري خليج فارس در برخورد با موضوع جنگ ايران و عراق با استراتژي امريكا تفاوت ماهوي نداشت، اما براي شورا تبعات پيروزي ايران در جنگ از تبعات پيروزي عراق سنگين تر بود. البته، اين شورا پيروزي عراق را نيز خواستار نبود و در طول جنگ، ضمن حفظ احتياط از جانب ايران، سعي داشت با صدور قطع نامه هايي از عراق حمايت كند. افزون بر آن، برخي از كشورهاي شورا مانند عربستان و كويت نسبت به ديگر كشورها كمك هاي نظامي، اقتصادي و سياسي بيشتري به عراق كردند.(27)

البته، شورا در مواقعي كه ايران به پيروزي هاي درخور

توجهي دست مي يافت، جداً احساس خطر مي كرد و با برگزاري اجلاس به موضعگيري صريح اقدام مي نمود و به طور مستقيم، نسبت به تحركات ايران عكس العمل نشان مي داد. براي نمونه، در مقابل تهديد ايران درباره بستن تنگه هرمز، هشدار داد كه ممالك عضو شوراي همكاري از قدرت كافي براي دفاع از خود برخوردارند و هر گونه تلاش براي بستن تنگه هرمز حضور نيروهاي خارجي را در منطقه باعث خواهد شد.(28)

بنابراين، در يك جمع بندي كلي، ملاحظه مي شود كه شوراي همكاري خليج فارس و اعضاي آن با هدف كنترل امواج انقلاب ايران و جلوگيري از پيروزي نظامي و سياسي اين كشور در جنگ با ارائه كمك هاي نظامي و سياسي به عراق، عملاً يكي از بزرگ ترين حاميان بغداد در طول جنگ بودند. در واقع، از همان آغاز جنگ، كشورهاي شورا عراق را از حمايت هاي سياسي گسترده خود بهره مند كردند. براي نمونه، مي توان به بخش اعظم بيانيه هاي اجلاس هاي شورا خاصه اجلاس هاي وزيران خارجه و سران كه به اعلام حمايت از مواضع عراق در جنگ اختصاص مي يافت، اشاره كرد.

رفتار شورا در طول جنگ، كمك هاي كلان برخي از اعضاي آن مانند كويت و عربستان و حمايت هاي سياسي - تبليغاتي از عراق به منزله نقض اصول و قواعد بي طرفي دولت ها در جنگ بود، به طوري كه جاي هيچ گونه اعتمادي باقي نمي گذاشت. در واقع، جمهوري اسلامي ايران اثري از حق طلبي و حتي قانونمداري را در رفتار اعضاي شورا نمي ديد. رفتار جانبدارانه آنها از عراق واقعيتي بود كه در شكل گيري

نگرش و رفتار ايران تأثير داشت. نقش شوراي همكاري خليج فارس در مقابل ايران در مقايسه با نقش سازمان كنفرانس اسلامي يا جنبش عدم تعهد، دقيقاً يك نقش فعال بود، يعني اگر سازمان هاي مزبور در راستاي منافع ايران گام بر نمي داشتند، عليه منافع اين كشور نيز اقدام نمي كردند، اما شوراي همكاري به طور مستقيم و غيرمستقيم و با ارائه كمك هاي سياسي، نظامي و تبليغاتي به عراق شرايط خاصي را براي ايران پديد آورد كه مبناي عملكرد و رفتار اين كشور شد، بدين معني ايران از عدم كمك هاي آن شورا به عراق و برخورد عادلانه با خود اطمينان نداشت.(29)

هر چند كشورهاي همسايه ايران مانند تركيه، پاكستان و افغانستان نسبت به جنگ ايران و عراق اعلام بي طرفي رسمي كردند، اما در واقع، موضع آنها بيشتر متاثر از منافع اقتصادي و ارتباط آنها با دوبلوك قدرت جهاني بود. تركيه هم از طريق تجارت با ايران و هم با حفظ مناسبات با عراق از نظر اقتصادي سود سرشاري از اين جنگ نصيب خود كرد. هر چند اين كشور در قبال جنگ ايران و عراق با مسائلي چون اسلام گرايي، ناسيوناليسم كردي، توسعه اقتصادي و مهاجرت ايرانيان به تركيه روبه رو بود،(30) اما در كل، سياستش از بلوك غرب، به ويژه امريكا متأثر بود. در عين حال، براي سياست خارجي تركيه حفظ روابط با ايران و عراق، حفظ امنيت منطقه اي و تلاش براي كسب درآمدهاي اقتصادي حاصل از جنگ اولويت داشت. از اين رو، هيچ گاه در طول جنگ، از مواضع ايران حمايت نكرد، بلكه همواره به منزله يك دولت بي طرف و

در برخي از مواقع، هنگامي كه ايران به پيروزي هاي بزرگي دست مي يافت، احساس خطر مي كرد و در كل، نمي توانست به عنوان متحد در كنار ايران قرار گيرد.(31)

پاكستان به منزله يكي از حاميان امريكا در منطقه علي رغم آن كه در قالب سازمان كنفرانس اسلامي و جنبش عدم تعهد تلاش هايي را براي برقراري صلح انجام داد، اما به علت ماهيت حكومت خود و نيز حضور محسوس امريكا نمي توانست در حمايت از ايران اقدام مؤثري انجام دهد.

بنابراين، ملاحظه مي شود كه در سطح منطقه اي، ايران در طول جنگ به طور مستقيم از حمايت هيچ كشور يا سازمان منطقه اي برخوردار نبود. هر چند دو كشور سوريه و ليبي در سطح سياسي از ايران حمايت مي كردند، اما حمايت آنها در مقابل طرفداري كشورهاي شوراي همكاري و ديگر كشورهاي منطقه از عراق، بيشتر بازدارنده بود. به عبارت ديگر، رفتار ايران در سطح منطقه اي با توجه به عدم حمايت كشورها و سازمان هاي منطقه اي از كشور ما و ارائه كمك هاي فراوان به عراق ، امكان استفاده از توان آنها براي ايران سلب مي شد و اين واقعيت را پذيرفته بود كه در سطح منطقه اي، بايد تنها به توان نظامي و سياسي خود اتكا كند و از كمك و حمايت سوريه و ليبي بيشتر در راستاي جلوگيري از اتحاد اعراب عليه خود بهره مي جست و به اين صورت درصدد بود از تحقق ايده عراق مبني بر تبديل جنگ ايران و عراق به جنگ فارس و عرب يا شيعه و سني جلوگيري كند. ب) جايگاه بين المللي ايران

جايگاه ايران

در نظام بين المللي در درجه نخست از سقوط شاه و تغيير نظام سياسي ايران متأثر بود. وقوع انقلاب اسلامي و تأسيس نظام سياسي مبتني بر ارزش هاي اسلامي، عكس العملي را در سطح جهاني پديد آورد كه موقعيت ايران را رقم زد.- اين موقعيت را با توجه به وجود دو بازيگر در صحنه جهاني مي توان در دو سطح بررسي كرد.

نخست، جايگاه ايران نسبت به كشورهاي قدرتمند و دوم نسبت به سازمان هاي بين المللي .

جايگاه ايران نسبت به قدرت هاي جهاني

مناسبات و روابط ايران با قدرت هاي جهاني مانند امريكا، شوروي ، فرانسه، انگلستان و چين تحت تأثير وقوع انقلاب اسلامي در ايران دگرگون شد و با برخي از آنها، به ويژه امريكا از دوستي و اتحاد به دشمني و خصومت رسيد. با آغاز جنگ، بيشتر آنها آشكارا از عراق حمايت كردند و برخي نيز چون شوروي نخست اعلام بي طرفي و در نهايت به طرف عراق متمايل شدند. امريكا با وجود اعلام بي طرفي به طور مستقيم و غيرمستقيم به حمايت از عراق برخواست، به طوري كه حتي با ايران به طور مستقيم نيز درگير شد. انگلستان و چين هم ضمن اعلام بي طرفي در طول جنگ، كمك هاي خاصي به عراق ارائه دادند. البته، بايد يادآور شد كه از اين ميان، چين به ايران نيز سلاح مي فروخت.

نكته در خور توجه آن كه، در نحوه برخورد اين كشورها با ايران تفاوت هايي وجود داشت كه به برخي از آنها اشاره خواهد شد.

هر چند امريكا نسبت به جنگ اعلام بي طرفي رسمي كرد، اما با آغاز پيروزي هاي عمده ايران در جنگ عملاً وارد صحنه شد

و از نظر سياسي - نظامي و اقتصادي از عراق حمايت كرد. استراتژي كلي امريكا در مقابل ايران را در طول جنگ مي توان در موارد زير بر شمرد :

1) جلوگيري از شكست عراق؛

2) جلوگيري از پيروزي ايران در جنگ؛

3) اعمال فشارهاي سياسي و ديپلماتيك از طريق شوراي امنيت و تصويب قطع نامه هاي لازم الاجرا؛

4) كمك به ايجاد يك اتحاد عربي در مقابل ايران؛

5) مهار و كنترل ايران و جلوگيري از ورود تسليحات استراتژيك به ايران؛

6) اعاده حيثيت سياسي امريكا در منطقه با حمايت از دولت هاي محافظه كار منطقه؛ و

7) انصراف توجه افكار عمومي جهاني از اسرائيل به جنگ ايران و عراق .(32)

امريكا براي كنترل جريان جنگ، به ويژه از سال 1361 به بعد، با تشويق حاميان منطقه اي و كشورهاي اروپايي به حمايت از عراق، پشتيباني از اين كشور در شوراي امنيت و سازمان هاي ديگر و تلاش براي تحريم تسليحاتي ايران نقش موثري را در جنگ ايفا كرد و بدين ترتيب، كوشيد تا به هر نحو ممكن از پيروزي ايران و شكست عراق جلوگيري كند. واشنگتن براي دستيابي بدين هدف كمك هاي نظامي زيادي به عراق كرد و در نهايت، شرايط جهاني را به سوي بين المللي شدن جنگ و حتي درگيري با ايران پيش برد تا بدين ترتيب، بتواند ايران را به پذيرش قطع نامه 598 وادار كند؛ بنابراين، ايران در طول جنگ از سوي امريكا از راه هاي مختلف تحت فشارهاي سياسي، اقتصادي، نظامي و تبليغاتي قرار گرفت؛ و دولت ايران در نحوه رفتار با عراق، استراتژي امريكا را نيز مي بايست مدنظر قرار مي داد. به عبارت ديگر،

عملكرد امريكا در جنگ يكي از مباني رفتاري ايران در مقابل عراق بود كه در روند و نتايج آن تاثير فراواني به جاي گذاشت.

هرچند شوروي مانند امريكا در جريان جنگ نقش نداشت، اما از آن جا كه عراق يكي از متحدان استراتژيك اين كشور محسوب مي شد و نيز به علت ويژگي هاي انقلابي جامعه جمهوري اسلامي حاضر به پذيرش پيروزي ايران نبود؛ از اين رو، پس از سال 1361، از موضع بي طرفي دست برداشت و به سوي عراق متمايل و در نهايت نيز، به يكي از حاميان جدي آن كشور تبديل شد. بدين ترتيب، ارائه كمك هاي نظامي شوروي به عراق كه پيش از آن آغاز شده بود، به شدت افزايش يافت و روس ها به عمده ترين صادر كننده سلاح و تجهيز كننده ساختار نظامي عراق تبديل شدند.(33) شوروي كه پيروزي ايران را تهديدي عليه خود مي دانست از نفوذ انقلاب اسلامي در جمهوري هاي جنوبي شوروي و موضعگيري ايران در قبال اشغال افغانستان سخت نگران بود.(34) از همين رو، استراتژي اين كشور نيز در راستاي استراتژي امريكا مبني بر حمايت از عراق براي جلوگيري از پيروزي ايران و در نهايت، پايان جنگ بدون طرف برنده بود. البته، بايد يادآور شد كه روس ها شدت و حساسيت امريكاييان را نداشتند. شوروي در عمل از ايران هيچ گونه حمايتي نكرد، هرچند در شوراي امنيت در برخي از موارد به ضرر ايران هم موضع نگرفت و در مواقعي، تعادل را ايجاد كرد، اما موضعش به عنوان يك ابرقدرت جهاني كه در همسايگي ايران قرار داشت، دوستانه نبود و نوعي دوگانگي ايدئولوژيك در آن

ديده مي شد. عراق نمي توانست به نسبت ايران از امتياز هم جواري و همسايگي و موقعيت ژئوپليتيكي برخوردار باشد، اما در حالي كه بين نظام سياسي ايران و شوروي فاصله ايدئولوژيكي زيادي وجود داشت، بين عراق و شوروي هماهنگي ايدئولوژيكي و روابطي استراتژيك برقرار بود و اين واقعيتي بود كه بر برداشت و رفتار ايران در طول جنگ هشت ساله در مقابل عراق تأثير گذاشت.

ديگر قدرت هاي جهاني مانند فرانسه، انگلستان و چين نيز عملاً موضع مناسبي نسبت به ايران نداشتند. از ميان آنها، فرانسه با اعلام حمايت آشكار از عراق در طول جنگ يكي از بزرگ ترين صادركنندگان اسلحه به عراق و از شركاي تجاري آن كشور محسوب مي شد.(35)

كشورهاي ديگر اروپاي غربي به دليل آن كه منافع خود را در طول جنگ با منافع امريكا گره زده بودند و به حمايت امريكا اميد داشتند، ديدگاه ها و مواضع و عملكردشان را نيز در راستاي استراتژي امريكا تنظيم مي كردند. جلوگيري از پيروزي ايران در جنگ مهم ترين ديدگاه مشترك اين كشورها بود؛ زيرا، از نظر آنها، پيروزي ايران بر عراق به گسترش بنيادگرايي اسلامي در بين كشورهاي نفت خيز منطقه منجر مي شد و شريان حياتي جهان صنعتي را تهديد مي كرد.(36)

در طول جنگ، ايران نمي توانست به حمايت يا دست كم مواضع عادلانه كشورهاي اروپايي و قدرت هاي بزرگ جهاني اميدوار باشد؛ زيرا، براي همه آنها پيروزي ايران در جنگ يك واقعيت غيرقابل پذيرش بود؛ و مي كوشيدند با ارائه انواع كمك ها به عراق از پيروزي ايران جلوگيري كنند. از اين رو، ايران در سطح جهاني با قدرت هاي بزرگ

مناسبات خوبي نداشت و نه تنها نمي توانست از موقعيت جهاني آنها براي احقاق حقوق خود استفاده كند، بلكه برعكس از راه هاي مختلف تحت فشارهاي سياسي، نظامي و اقتصادي آنها قرار داشت؛ واقعيتي كه دولتمردان ايراني آن را پذيرفته بودند؛ بنابراين، در رفتار ايران در مقابل عراق، اين مسئله يكي از متغيرهاي اساسي محسوب مي شد كه تنهايي ايران را در عرصه جهاني ديكته كرده بود.

نگرش جمهوري اسلامي ايران به سازمان هاي بين المللي

شوراي امنيت مهم ترين مرجع بين المللي درگير با جنگ ايران و عراق بود، تركيب شوراي امنيت شامل پنج عضو دائم و ده عضو دوره اي است. اين شورا بر اساس بند 1 ماده 41 منشور ملل متحد مسئوليت حفظ صلح و امنيت بين المللي را بر عهده دارد و براي اجراي اين مسئوليت مي تواند از اهرم هاي اجرايي استفاده كند.

يك روز پس از آغاز حمله عراق به ايران، شوراي امنيت با صدور بيانيه اي رسمي از اين جنگ تنها با نام وضعيت ياد كرد و از به كار بردن عنوان تجاوز خودداري نمود. سپس، در 6 مهرماه 1359، طي صدور قطع نامه 479، از ايران و عراق خواست تا اصول عدالت و حقوق بين الملل را بپذيرند، اما به تجاوز عراق و لزوم عقب نشيني نيروهاي اين كشور به مرزهاي بين الملل هيچ اشاره اي نكرد.(37) پس از آن تا تيرماه سال 1361، اقدام خاصي درباره پايان بخشيدن به اين جنگ انجام نداد تا اين كه با برتري ايران در جنگ و آشكار شدن احتمال شكست عراق، موضوع جنگ را دوباره بررسي و قطع نامه 514 را صادر كرد كه در آن، بر خاتمه عمليات نظامي،

برقراري آتش بس، عقب نشيني نيروهاي دو طرف به مرزهاي بين المللي و لزوم دستيابي به راه حل صلح آميز تأكيد كرد.(38)

اما اين قطع نامه علي رغم قرار گرفتن ايران در موقعيت نظامي برتر، پيش از برقراري صلح، خواسته هاي برحق اين، كشور را مانند شناسايي متجاوز، تنبيه آن و عقب نشيني را در نظر نگرفت. در نتيجه، ايران نيز به علت ناديده گرفتن واقعيت هاي جنگ آن را رد كرد. هدف شوراي امنيت از صدور اين قطع نامه، جلوگيري از ورود نيروهاي ايراني به داخل خاك عراق تحت عنوان به خطر افتادن صلح و امنيت بين المللي بود.(39) هم چنين، اين شورا بعد از عمليات والفجر مقدماتي، قطع نامه 522 و با گسترش دامنه جنگ به خليج فارس قطع نامه 540 را منتشر و در آن، حملات به مناطق مسكوني ايران را بدون يادآور شدن نام عراق محكوم كرد.(40) با استفاده گسترده عراق از سلاح شيميايي عليه نيروهاي ايراني و شكايت ايران، شورا با صدور بيانيه 30 مارس 1984 (10/1/63) به نكوهش دولت عراق بسنده و در ادامه، قطع نامه 552 را با گسترش حملات به كشتي ها در خليج فارس منتشر كرد كه در آن، ضمن ابراز نگراني شديد از حمله به كشتي هاي تجاري در مسير بنادر كويت و عربستان، از دولت ها درخواست شده بود كه قوانين بين المللي كشتيراني را محترم شمارند. دولت ايران اين قطع نامه را نيز رد كرد؛ زيرا، علي رغم حملات مكرر عراق به كشتي ها در خليج فارس از اين كشور نامي برده نشده بود.(41) شورا در ادامه جنگ، بيانيه هاي ديگري را هم در

باره آن منتشر كرد كه همان ماهيت بيانيه هاي قبلي را داشتند. از جمله بيانيه 5 و 15 مارس 1985 كه درباره حمله به مناطق مسكوني بود با قطع نامه 582 كه در 5/12/64 پس از تصرف جزيره استراتژيك فاو از سوي ايران به درخواست عراق و هفت كشور حامي عرب آن صادر شد و در آن، بر اصل غيرقابل قبول بودن تصرف سرزمين از راه زور، تأسف از برخورد ميان ايران و عراق، برقراري آتش بس، تأسف از كاربرد سلاح هاي شيميايي، تبادل اسراي جنگي و موارد ديگر تأكيد شده بود(42) و ايران در پاسخ، آن را ناقص، بي اعتبار و غيرقابل اجرا دانست؛ زيرا، علي رغم استفاده هاي مكرر عراق از سلاح شيميايي، در قطع نامه نام اين كشور آورده نشده بود و هيچ تضميني براي اعاده صلح در آن وجود نداشت. شوراي امنيت در ادامه تلاش هاي خود، قطع نامه 588 را در سال 1365 به دنبال بازپس گيري مهران از سوي ايران با ابراز نگراني بسيار زياد از تحولات جنگ منتشر كرد. در اين قطع نامه، شورا از دبيركل خواست تا با شدت بخشيدن به تلاش هايش براي استقرار صلح اقدام كند، ولي در اين قطع نامه نيز مانند قطع نامه هاي پيشين، شناسايي متجاوز و پرداخت غرامت جنگ در نظر گرفته نشده بود؛ بنابراين ايران قطع نامه مزبور را به دليل در نظر نگرفتن خواسته هايش نپذيرفت. سرانجام، در سال 1366، قطع نامه 598 با تلاش قدرت هاي جهاني و ماه ها جلسات طولاني كه ضمانت اجرايي داشت، تصويب شد. در اين قطع نامه، به هر دو كشور با لحني

آمرانه دستور داده شده بود كه بي درنگ، جنگ را پايان دهند. هم چنين، در آن، موارد ديگر قطع نامه هاي قبلي و نيز راهكار اجراي روند برقراري آتش بس نيز پيش بيني شده بود.(43) آخرين قطع نامه شورا چند روز پس از برقراري آتش بس در 4 شهريورماه 1367 به شماره 620 درباره استفاده عراق از سلاح هاي شيميايي تصويب شد كه در آن، اين كشور به علت كاربرد سلاح شيميايي عليه ايران محكوم شده بود.(44)

روند كلي قطع نامه ها و بيانيه هاي شوراي امنيت سازمان ملل نشان مي دهد كه نهاد مزبور به علت آن كه در زير سيطره قدرت هاي بزرگي مانند امريكا، شوروي، فرانسه و انگلستان قرار داشت، نحوه عملكرد خود را براساس منافع و مصالح جهاني اين قدرت ها تنظيم مي كرد. مفاد اين قطع نامه ها نشان دهنده آن است كه تا قدرت ها با موضوع جنگ برخورد جدي نكردند، برخورد شوراي امنيت نيز جدي نبود، اما زماني كه پيروزي هاي ايران صحنه جنگ را تغيير داد، قدرت ها و و به دنبال آنها، شوراي امنيت براي حمايت از عراق جداً واكنش نشان دادند و در نهايت هم، شوراي امنيت تحت سلطه ابرقدرت ها عزم خود را بر اين نهاد تا جنگ را بدون برنده پايان بخشد؛ بنابراين، قطع نامه هاي 588 و 598 را در اين راستا منتشر كرد.

ايران به منزله كشوري كه در عرصه منطقه اي و جهاني در مقابل عراق متحدان چنداني نداشت، بالطبع مي توانست به اقدامات شوراي امنيت بسيار اميدوار باشد تا بدين ترتيب بتواند از حقوق خود دفاع كند، اما واقعيت نشان

مي دهد كه در عمل اين اتفاق نيفتاد و علي رغم استدلال هاي ايران درباره آغاز تجاوز از سوي عراق، كاربرد سلاح شيميايي، حملات به مناطق مسكوني، حملات به كشتي ها در خليج فارس و ديگر اقدامات غيرقانوني، شوراي امنيت در عمل به خواسته ها و استدلالات مزبور توجه نكرد و تنها زماني كمي نرمش از خود نشان داد كه ايران در صحنه نظامي در موقعيت برتر قرار گرفت؛ بنابراين، ايران موقعيت مناسب و مطلوبي در سازمان ملل و شوراي امنيت نداشت تا از آن، براي دفاع در مقابل عراق استفاده كند؛ در نتيجه، رفتار خود را چنين تنظيم كرد كه براي احقاق حقوق خود در شوراي امنيت و سازمان ملل بايد در عرصه نظامي در موقعيت برتر قرار گيرد و هيچ چاره اي جز پيروزي نظامي بر عراق ندارد؛ زيرا، شوراي امنيت حاضر نيست اين واقعيت را كه ايران مورد تجاوز قرار گرفته است، بپذيرد. بي اعتمادي به شوراي امنيت و عملكرد آن يكي ديگر از مباني رفتاري ايران در مقابل عراق بود كه در پايان جنگ، به دليل نقش مثبتي كه دبيركل ايفا كرد تا حدي كاهش يافت و به دنبال آن، جمهوري اسلامي ايران نيز قطعنامه 598 را پذيرفت.

با بررسي جايگاه ايران در ساختار منطقه اي، نظام جهاني و سازمان هاي بين الملل، مشاهده مي شود كه در طول جنگ، نحوه عملكرد اين سازمان ها و ساختار آنها ايران را در شرايطي قرار داده بود كه از آنها انتظار حمايت نداشت. به عبارت ديگر، ايران در صحنه نظام بين الملل، از دوستان و حامياني برخوردار نبود كه براي حمايت از خود در

مقابل عراق به آنها تكيه كند و اين واقعيتي بود كه مبناي رفتار ايران در جنگ، يعني اتكاء اين كشور بدون توسل به فرصت هاي نظام بين المللي صرفاً به توان خودي قرار گرفت.

نتيجه گيري

با توجه به شرح مباني رفتاري مزبور مي توان به اين نتيجه رسيد كه نحوه رفتار ايران در طول جنگ به دو صورت رفتار فعالانه دفاعي و رفتار واكنش دفاعي بود. رفتار نخست برخاسته از آموزه هاي ديني و ملي بود كه تحت شرايط منطقه اي و جهاني قرار نمي گرفت؛ زيرا، تحت اصول ثابت ديني و ويژگي هاي ملي تاريخي پديد آمده بود كه هنوز نيز تداوم دارد. رفتار دوم تحت تأثير شرايط صحنه نبرد، عملكرد عراق، شرايط منطقه اي و جهاني قرار داشت. در اين نوع رفتار، ايران بيشتر متأثر از نحوه برخورد و عملكرد عراق، كشورهاي منطقه، قدرت هاي بزرگ و نيز سازمان هاي بين المللي بود، يعني ايران با توجه به عكس العمل و مواضع آنها رفتار متناسب با آن را از خود نشان مي داد.

در مجموع، به نظر مي رسد با توجه به نقش آموزه هاي ديني، تأثيرات انقلاب اسلامي و آموزه هاي ملي، اهميت و اولويت رفتار دفاعي فعالانه از سوي ايران بيشتر عملي بود. دليل اين امر، عدم امكان استفاده اين كشور از شرايط سياسي منطقه اي و جهاني و تلاش براي به دست گرفتن ابتكار عمل در صحنه نظامي بود. اين رويكرد در رفتار دفاعي، باعث شد تا نيروهاي ايراني در صحنه نبرد به پيروزي هاي درخور توجهي دست يابند كه در نتيجه آن، رفتار نظام جهاني و منطقه اي نسبت به ايران

تا حدي تحول يافت. نمونه بارز اين نكته را مي توان در تغيير رفتار شوراي امنيت، شوراي همكاري خليج فارس، امريكا، شوروي و ديگر كشورهاي بزرگ در چهار قطع نامه ابتداي جنگ، پس از فتح خرمشهر، پس از فتح فاو و پايان جنگ مشاهده كرد، يعني هرچه ايران در طول جنگ، به پيروزي هاي بزرگي دست مي يافت، نوع رفتار آنها نيز تغيير مي كرد و به اهميت جايگاه ايران بيشتر واقف مي شدند اين امر باعث شد تا اين كشور بتواند رفتار رقباي خود را اندكي تغيير دهد و آنها را به پذيرفتن بخشي از مواضع بر حق خود در پايان جنگ وادارد. فصلنامه نگين - شماره 2

پاورقي

1. سوره بقره؛ آيه 190.

2. سوره حج؛ آيه 39.

3. سوره نساء؛ آيه 75.

4. نهج البلاغه؛ خطبه 27.

5. عبدالرحمن فيصل، تجاوز دفاع از ديدگاه اسلا م، بازشناسي جنبه هاي تجاوز و دفاع، جلد اول، تهران: دبيرخانه كنفرانس بين المللي تجاوز و دفاع،1368، ص 238.

6. ر.ك. به: محمدحسين جمشيدي؛ مباني و تاريخ انديشه نظامي در ايران؛ تهران: دوره عالي جنگ سپاه، چاپ اول، 1380، صص587 - 600.

7. امام خميني؛ رساله نوين؛ جلد چهارم. ص 173.

8. امام خميني؛ صحيفه نور؛ جلد 13، ص 109.

9. سيدعلي بني لوحي؛ مباني دفاع از ديدگاه امام خميني در دفاع مقدس؛ تهران: مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1378، ص 122.

10. همان؛ ص 40.

11. ر.ك. به: محمد دروديان؛ از خونين شهر تا خرمشهر؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1373، صص 159 -164.

12. ابراهيم حاجياني؛ < تحليل جامعه شناختي هويت ملي در ايران و طرح چند فرضيه> فصلنامه مطالعات ملي؛ شماره 5، پاييز 1379،

ص 197.

13. همان، صص 199 - 206.

14. مهدي انصاري و ديگران؛ خرمشهر در جنگ طولاني؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1377، ص 118.

15. همان، فصول اول تا پنجم.

16. ر.ك به: همان، فصل اول.

17. محمد دروديان؛ آغاز تا پايان؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1376، ص 16.

18. همان، ص 18.

19. همان. ص16.

20. همان، ص 15.

21. همان، ص17.

22. مهدي انصاري؛ پيشين؛ فصول اول تا هفتم.

23. يحيي فوزي؛ < ابعاد به كارگيري سلاح شيميايي توسط عراق، و واكنش مجامع بين المللي> مجموعه مقالات: انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي و نظام بين الملل، تهران: مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، 1376، ص 86.

24. محمد دروديان؛ جنگ بازيابي ثبات؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1378، ص 250.

25. محمد دروديان؛ پايان جنگ؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، 1378، صص 13 - 136 و 175 - 188.

26. هادي نخعي؛ < شوراي همكاري خليج فارس> مجموعه مقالات: سازمان هاي بين الملل و جنگ ايران و عراق؛ تهران: دانشكده فرماندهي و ستاد سپاه، 1374 صص 117 - 8.

27. همان، صص 117 - 143.

28. همان، ص 132.

29. بهمن نعيمي ارفع؛ مباني رفتار شوراي همكاري خليج فارس در قبال جمهوري اسلامي ايران؛ تهران: وزارت امورخارجه، 1370، صص 77 - 90.

30. رحمان قهرمان پور؛ < دلايل و ريشه هاي موضع گيري تركيه در جنگ ايران و عراق> فصلنامه نگين، شماره 1، تابستان 1381، ص 50.

31. همان، صص 56 - 58.

32. علي اكبر عليخاني؛ < مواضع و عملكرد نظام بين الملل در قبال جنگ عراق عليه ايران> مجموعه مقالات: انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي و نظام بين الملل؛ تهران: سازمان تبليغات اسلامي 1376، صص 170

- 171.

33. همان، صص 172 - 173.

34. همان، ص 175.

35. همان، صص 178 - 180 و حسين يكتا؛ < مواضع قدرت هاي بزرگ و جنگ ايران و عراق> مجموعه مقالات: جنگ تحميلي؛ تهران: دانشكده فرماندهي و ستاد سپاه، 1373، صص 179 - 185.

36. علي اكبر عليخاني؛پيشين؛ ص 177.

37. حسين يكتا؛ < سازمان ملل متحد> مجموعه مقالات سازمان هاي بين المللي و جنگ ايران و عراق، تهران: دانشكده فرماندهي و ستاد سپاه، 1374، صص 88 - 89.

38. همان، ص 91.

39. همان، ص 91 و عباس هدايتي خميني؛ شوراي امنيت و جنگ تحميلي؛ تهران: وزارت امورخارجه 1374، صص 81 - 88.

40. حسين يكتا؛ سازمان ملل متحد؛ پيشين، ص 95.

41. همان، صص 96 - 97.

42. عباس هدايتي؛ پيشين؛ صص 93 - 102.

43. حسين يكتا؛ سازمان ملل متحد؛ پيشين، ص 101.

44. همان، ص 105.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109